صدیقه علیپور- شهر کرد
ما چشم به راهیم
افسوس که عمری پی اغیار دویدیم
از یار بماندیم و به مقصد نرسیدیم
سرمایه ز کف رفت و تجارت ننمودیم
جز حسرت و اندوه متاعی نخریدیم
بس سعی نمودیم که ببینم رخ دوست
جانها به لب آمد، رخ دلدار ندیدیم
ما تشنه لب اندر لب دریا متحیّر
آبی به جز از خون دل خود نچشیدیم
ای بسته به زنجیر تو دلهای محبّان
رحمی که در این بادیه بس رنج کشیدیم
رخسار تو در پرده نهانست و عیانست
بر هر چه نظر کردیم، رخسار تو دیدیم
چندان که به یاد تو، شب و روز نشستیم
از شام فراقت، چو سحرگه ندمیدیم
ای حجّت حق، پرده ز رخسار برافکن
کز هجر تو ما پیرهن صبر دریدیم
ما چشم به راهیم، به هر شام و سحرگاه
در راه تو، از غیر خیال تو رهیدیم
ای دست خدا، دست برآور که ز دشمن
بس ظلم بدیدیم، بسی طعنه شنیدیم
شاها ز فقیران درت، روی مگردان
بر درگهت افتاده به صد گونه امیدیم
|